اشاره: این مطلب را سال گذشته دکتر غلامعلی حداد عادل بمناسبت وفات مرحوم پدرم نگاشته اند.
باسمه تعالی
در دلم بود که بی دوست نمانم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
"حافظ"
"به یاد یار دیرین"
دوست و یار دیرین و نازنین ما، آقای مهندس جواهریان، شامگاه روز دوشنبه نهم اردیبهشت سال یکهزار و سیصد و نود و دو در تهران در گذشت. وی همدورۀ تحصیل دبیرستانی ما در مدرسۀ علوی بود. آشنایی من با او دقیقاً از روز اول مهرماه سال 1336 آغاز شد و پنجاه و شش سال دوام یافت.
جواهریان متولد سال 1323 هجری شمسی بود و به هنگام مرگ شصت و نه سال داشت. نام کاملش سیّد محمّد علی رضایی جواهریان بود. مادرش دختر آیت الله حاج زین العابدین سرخه ای و پدرش باجناق آیت الله مهدوی کنی بود، که روحانی و اهل منبر و محراب بود. خود او هم، از همان سال اوّل دبیرستان علوی، تا سال ها، به جای کُتِ معمولی، قبا به تن می کرد؛ لباسی که حاکی از آن بود که وی به یک خانوادۀ روحانی تمام عیار تعلق دارد.
جواهریان، در شش سال تحصیل خود در مدرسۀ علوی، عموماً شاگرد اوّل کلاس بود. در سال 1342 تنها سه نفر از بیست و سه نفر دورۀ ما در کنکور دانشکدۀ فنّی دانشگاه تهران قبول شدند که جواهریان یکی از آنها بود. او در رشتۀ مهندسی راه و ساختمان نزد استادانی مانند مهندس حامی و مهندس شالچیان به تحصیل پرداخت، اما پس از فراغت از تحصیل، تا آنجا که به یاد دارم، هرگز به کار مهندسی مشغول نشد.
جواهریان ذهنی نیرومند و روشن و طبعی عقلانی و منطقی داشت. فهم ریاضی او بسیار خوب بود و در درک مسائل فلسفی و منطقی از استعداد و توانایی بالایی برخوردار بود. به ورزش علاقه ای نشان نمی داد و چندان اهل هنر و ادبیات نبود، اما نثر فارسی اش بی عیب بود. او در همه درس ها موفق بود و در علوم و ریاضیات و درس های دینی و زبان خارجی، چه انگلیسی و چه عربی، تقریباً سرآمد بود.
با این همه، آنچه مخصوصاً سبب شده تا یاد او در خاطر و خاطرۀ دوستان همدوره و همکلاسش باقی بماند و تثبیت شود، اخلاق و شخصیت اوست. جواهریان موفقیت در درس و تحصیل را با اخلاق شایسته و اعتقادات بایستۀ خود زینت داده بود. او نه تنها در تحصیل بلکه در پاکی و دینداری هم نمونه بود. از همان آغاز نوجوانی با متانت و باوقار بود. ما که پنجاه و شش سال با او دوست بودیم می توانیم بگوییم که گناهی از او ندیدیم. انسانی سلیم النّفس و اخلاقی بود که از هرگونه پلیدی و نادرستی دوری می جست و از غیبت و تهمت پرهیز می کرد. اهل شور و شرّ نبود، بلکه اهل تقوا و طهارت بود. آقایان روزبه و علامه، که مؤسسان مدرسۀ علوی و معلمان و مربیان اصلی ما بودند، او را دوست می داشتند و به او احترام می گذاشتند.
یکی از خاطره های به یادماندنی من از او به نخستین سال پس از فارغ التحصیلی همۀ ما از دبیرستان علوی و ورودمان به دانشگاه، یعنی به سال تحصیلی 43-42 باز می گردد. در آن سال، ما تصمیم گرفتیم برای ادای دین به مدرسه یک مجلۀ دیواری برای دبیرستان به وجود آوریم. نام این مجله را "برای شما" گذاشتیم و مطالب انتخاب شده برای مجله را در صفحات یک کلاسور با خط نستعلیق بسیار خوب محمد جواد طهماسبی که همدورۀ ما بود می نوشتیم و دو صفحۀ مقابل کلاسور را در ویترینی در مقابل چشم دانش آموزان قرار می دادیم. این کلاسور هر روز ورق می خورد و صفحۀ تازه ای گشوده می شد. هیئت تحریریۀ این مجله هر هفته شب های جمعه در منزل جواهریان جلسه داشت. آنجا دربارۀ انتخاب مطالب و نحوۀ عرضۀ آنها و چیدمان صفحات و نقاشی ها و کاریکاتورها (که زحمتش را مهندس جواد شهید کلهری می کشید) با هم مشورت می کردیم.
خانۀ پدری مهندس جواهریان، که در آن زمان دانشجوی سال اوّل دانشکدۀ فنی بود، در کوچه ای قدیمی واقع در میدان باغ پسته بک محلۀ امامزاده یحیی بود، خانه ای بسیار کوچک و بسیار ساده. ما یک سال تمام هر هفته در یک اتاق کوچک سه در چهار جمع می شدیم و برای او و خانوادۀ محترمش مزاحمت داشتیم و او با خوشرویی و اعتقاد راسخ به درستی و ضرورت آن کار پذیرای ما می شد. سهم او در آن همکاری شیرین و دوستی باصفای دوران جوانی فراموش ناشدنی است.
او در دوران تحصیل در دانشکدۀ فنی به تدریج به تحصیل علوم دینی و فلسفۀ اسلامی گرایش بیشتری پیدا کرد. در آن سال ها، از درس های حاج شیخ محمّد تقی شریعتمداری، که خود از شاگردان شهید مطهری بود، استفاده می کرد. پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه، به تحصیلات حوزوی اهتمام بیشتری ورزید و علاوه بر حضور در حوزۀ علمیۀ آیت الله مجتهدی سال ها از محضر درس آقای داوودی استفاده کرد و فقه و اصول را به صورت منظم و مستمر آموخت. جواهریان به استاد شهید مطهری ارادت و علاقه داشت و از محضر آن استاد، به ویژه از درس های فلسفی "الهیات شفا" بهره برده بود. در این سال ها، در کنار تحصیل دروس دینی، در مدرسۀ علوی نیز تدریس می کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، جواهریان فرصت خدمت بیشتر و میدان عمل گسترده تری پیدا کرد. او در زمان شهید رجایی، در کنار شهید سیّد کاظم موسوی (معلم سابق دبیرستان علوی) در گروه درس دینی و قرآن سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به کار برنامه ریزی و تألیف کتاب های درسی دوره های ابتدایی تا تربیت معلم پرداخت. در همین دوران بود که من بار دیگر افتخار مصاحبت و همکاری با او را پیدا کردم. وقتی که در اردیبهشت سال 59 به سازمان پژوهش رفتم، او در آنجا، در کنار همکاران دیگرش، مهندس سیّد محمّد علی سادات و مهندس ابوطالبی، مشغول به کار بود. زان پس، تا سیزده سال، من و او در آن سازمان با هم کار کردیم. با حضور او در مدیریت گروه درس دینی و قرآن، خیال من از بابت این درس ها راحت بود و با خلوص عقیدت و پاکی نیت و استحکام فکری که در او سراغ داشتم می دانستم که انحراف فکری و دینی در کتاب های درسی این گروه راه نخواهد یافت. تلاش او در برنامه ریزی و تالیف ده ها جلد کتاب درسی، برای مدرسه ها و مراکز تربیت معلم، تلاشی خدایی و انقلابی و ثمربخش بود.
جواهریان، سال ها پیش از سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی بازنشسته شده بود و به سراغ شغل دیگری نرفته بود. او مدت ها از بیماری رنج می برد اما در تحمّل درد و رنج بسیار صبوری نشان می داد. وقتی در دیدارهای دسته جمعی دورۀ ما که همه ساله در ماه مبارک رمضان برگزار می شود حاضر می شد همه از دیدنش خوشحال می شدیم. چهار پنج سال قبل، یک نسخه از ترجمۀ قرآن خود را قبل از چاپ برای او فرستادم و او، به تقاضای من، دربارۀ ترجمۀ بعضی از آیات، اظهار نظر عالمانه ای کرد که برای من مغتنم بود.
جواهریان به انقلاب اسلامی عقیده و علاقه داشت و پیرو راستین امام و رهبری بود. نه در اعتقادات دینی و نه در مواضع سیاسی به اصطلاح "شذوذات" نداشت. او یک انسان والا و باتقوا بود که از شهرت می گریخت و سکوت و گوشه گیری را دوست می داشت. همین خصوصیت سبب شده بود تا قدر و منزلتش ناشناخته بماند. مرگش دور از انتظار و فقدانش دردناک و تلخ بود. اگر بگوییم جواهریان در میان سنگ های قیمتی مدرسۀ علوی یک دُردانه بود گزاف نگفته ایم. بی گمان جای او در جمع دوستان همدوره ایش همیشه خالی خواهد ماند و کسی با خصوصیات او به آسانی پیدا نخواهد شد.
درگذشت او را، مخصوصاً، باید به همسر با فضیلت و فرزندان عزیزش تسلیت بگوییم و برای او، در پناه رحمت الهی، طلبِ علوِّ درجات و مغفرت کنیم.
غلامعلی حدّاد عادل