بی رنگ

پیر شو پیش از آنکه پیر شوی، و پیری بی‌رنگی است

بی رنگ

پیر شو پیش از آنکه پیر شوی، و پیری بی‌رنگی است

هو الحکیم
رنگ، تعلق است و بی‌رنگی در نفی تعلقات
اگر بهار ریشه در زمستان دارد و بذر حیات در دل برف است که پرورش می‌یابد
یعنی مرگ آغاز حیاتی دیگر است
و راه حیات طیبه اخروی از قلل سپید و پربرف پیری می‌گذرد
«موتوا قبل ان تموتوا»
یعنی منتظر منشین که مرگت در رسد؛
مرگ را دریاب!
پیر شو پیش از آنکه پیر شوی
و پیری بی‌رنگی است ...

شهید آوینی

آخرین مطالب

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

باسمه تعالی شأنه

قیام لیل

و له اختلاف اللیلِ و النهارِ

بیدار شو ای یار از این خواب گران            بنگر رخ دوست را به هر ذره عیان

تا خوابی در خودیّ خود پنهانی               خورشید جهان بود ز چشم تو نهان




ماه رمضان و شبهای مبارک قدر رو به پایان است.

مباد کثرت ادعیه و مناجات و انبوه مجالس و محافل مذهبی در این ماه مبارک، ما را از مقصد و مقصود اصلی باز دارد و مصداق " شغل الذکر عن المذکور " گردیم.

شاید این شبها آخرین فرصتهای وصال باشد.

شاید این واپسین شبی باشد که به صبح نمی‌انجامد.

گرچه شب، خود حامل اسرار است و موطن محو و فنا

آب حیات را در ظلمت شب مینوشانند

اصلا تا شب نباشد، روز معنا نمی‌یابد

شب محملی است که روز را در دامان خود می‌پروراند ...

" إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً " (مزمل/6)

و تقدیر روز در این شبهای سرنوشت است که رقم خواهد خورد.

شکی نیست که از پس این محو، صحوی است و بقایی است پس از این فنا

به ناچار روزی عقل اقبال خواهد نمود و فجری دیگر طالع می‌گردد.

امر محتوم است ...

و لیالی و ایام تمثیلی از این حقیقتند:

" اهل معرفت گویند که مراتبِ نزولِ حقیقتِ وجود، به اعتبارِ احتجابِ شمسِ حقیقت در افق تعیّنات، «لیالى» است؛

و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقیقت از آفاق تعیّنات، «ایام» است.(آداب الصلاة، ص 328) "

آری گاه غروب و نشئه شب، شمس حقیقت در بطن کثرات نزول یافته و از اینروست که لیل، صاحب قدر و منزلت گردیده.

و هنگامه سحر و گاه طلوع، شمس حقیقت از دل لیل صعود یافته و مطلع الفجری رخ می‌دهد و آنگاه زمین اشراق می‌گردد

"و أشرقت الأرض بنور ربها"

پس حقیقت تدریجا به تمامه ظهور می‌یابد.

***

آری شب وقت خواب نیست

مگر اندکی؛

قُمِ اللیلَ إلا قلیلاً

شب گاه قیام است،

"قیام لیل" ...

***

و انقلاب اسلامی قیام لیلی بود در شب ظلمانی تاریخ

طلیعه سحر رسیده و تنفس صبح با ظهور انقلاب اسلامی دمیدن گرفته است

"و الصبح اذا تنفس"

قسم به صبح همانگاه که نفس نفس می زند.

و می‌رود که شب ظلمانی تاریخ آخرین ساعات خویش را سپری کند

آنان که تنها منتظر طلوع خورشیدند و ظلمت شب را مأمنی برای نیام و غفلت خویش گرفته‌اند، بر فزونی ظلمت کمر بسته‌اند.

آنان هیچگاه انوار خورشید را درنخواهند یافت و همواره در خواب زمستانی خویش فرومی‌غلطند.

و شاید این نسیم رحمت که وزیدن گرفته و رستاخیزی در جان مردمان زمین برانگیخته، بشارتی است بر این حقیقت که آن روز که محرومین و مستضعفان وارثان ارض می‌گردند، چندان دور نیست.

شاید پس از این موت، حیاتی دیگر برای جهانیان رقم خواهد خورد.

" وَ هُوَ الَّذی یُحْیی‏ وَ یُمیتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ" (مؤمنون/80)

***

حال سؤال اینست:

چون سپیده سر زند و آن صبح معهود در رسد، دیگر چه جای خواب است؟

حتی اندکی؟

" إنَّ لکَ فی النهارِ سَبحاً طویلاً "(مزمل/7)


http://www.teribon.ir/archives/.html


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۶
سید مصطفی رضایی