باسمه تعالی شأنه
قیام لیل
و له اختلاف اللیلِ و النهارِ
بیدار شو ای یار از این خواب گران بنگر رخ دوست را به هر ذره عیان
تا خوابی در خودیّ خود پنهانی خورشید جهان بود ز چشم تو نهان
ماه رمضان و شبهای مبارک قدر رو به پایان است.
مباد کثرت ادعیه و مناجات و انبوه مجالس و محافل مذهبی در این ماه مبارک، ما را از مقصد و مقصود اصلی باز دارد و مصداق " شغل الذکر عن المذکور " گردیم.
شاید این شبها آخرین فرصتهای وصال باشد.
شاید این واپسین شبی باشد که به صبح نمیانجامد.
گرچه شب، خود حامل اسرار است و موطن محو و فنا
آب حیات را در ظلمت شب مینوشانند
اصلا تا شب نباشد، روز معنا نمییابد
شب محملی است که روز را در دامان خود میپروراند ...
" إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً " (مزمل/6)
و تقدیر روز در این شبهای سرنوشت است که رقم خواهد خورد.
شکی نیست که از پس این محو، صحوی است و بقایی است پس از این فنا
به ناچار روزی عقل اقبال خواهد نمود و فجری دیگر طالع میگردد.
امر محتوم است ...
و لیالی و ایام تمثیلی از این حقیقتند:
" اهل معرفت گویند که مراتبِ نزولِ حقیقتِ وجود، به اعتبارِ احتجابِ شمسِ حقیقت در افق تعیّنات، «لیالى» است؛
و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقیقت از آفاق تعیّنات، «ایام» است.(آداب الصلاة، ص 328) "
آری گاه غروب و نشئه شب، شمس حقیقت در بطن کثرات نزول یافته و از اینروست که لیل، صاحب قدر و منزلت گردیده.
و هنگامه سحر و گاه طلوع، شمس حقیقت از دل لیل صعود یافته و مطلع الفجری رخ میدهد و آنگاه زمین اشراق میگردد
"و أشرقت الأرض بنور ربها"
پس حقیقت تدریجا به تمامه ظهور مییابد.
***آری شب وقت خواب نیست
مگر اندکی؛
قُمِ اللیلَ إلا قلیلاً
شب گاه قیام است،
"قیام لیل" ...
***
و انقلاب اسلامی قیام لیلی بود در شب ظلمانی تاریخ
طلیعه سحر رسیده و تنفس صبح با ظهور انقلاب اسلامی دمیدن گرفته است
"و الصبح اذا تنفس"
قسم به صبح همانگاه که نفس نفس می زند.
و میرود که شب ظلمانی تاریخ آخرین ساعات خویش را سپری کند
آنان که تنها منتظر طلوع خورشیدند و ظلمت شب را مأمنی برای نیام و غفلت خویش گرفتهاند، بر فزونی ظلمت کمر بستهاند.
آنان هیچگاه انوار خورشید را درنخواهند یافت و همواره در خواب زمستانی خویش فرومیغلطند.
و شاید این نسیم رحمت که وزیدن گرفته و رستاخیزی در جان مردمان زمین برانگیخته، بشارتی است بر این حقیقت که آن روز که محرومین و مستضعفان وارثان ارض میگردند، چندان دور نیست.
شاید پس از این موت، حیاتی دیگر برای جهانیان رقم خواهد خورد.
" وَ هُوَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ" (مؤمنون/80)
***حال سؤال اینست:
چون سپیده سر زند و آن صبح معهود در رسد، دیگر چه جای خواب است؟
حتی اندکی؟
" إنَّ لکَ فی النهارِ سَبحاً طویلاً "(مزمل/7)
http://www.teribon.ir/archives/.html